مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 92/2/12
نظر

کلامی دارد امام صادق(علیه السلام) که بسیار کلام بزرگی است . حدیثی است در " کافی " ، در ضمن آن حدیث این جمله است: « العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس » یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک‏ کند ، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمی‏آورد . کلمه "هجوم" را ما در عرف فارسی خود در مورد هر حمله شدید به کار می‏بریم، اما در عربی‏ به معنی حمله‏ای است که ناگهانی و در غفلت بشود و طرف را غافلگیر کند . امام می‏فرماید : اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد امور مشتبه ناگهان بر سرش نمی‏ریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند. بسیار کلام بزرگی است‏ ، با توجه به اینکه ما در یک فضای مخمور در خواب غفلت هستیم و چرت میزنیم و هنگامی که با تحوّلات در هر زمینه ای بر میخوریم تازه با درماندگی کاسه چه کنم چه کنم دست میگیریم
از صد سال پیش برای سایر کشورهای اسلامی هم این مسائل و از آن جمله مسأله هدایت نسل جوان پیش آمد ولی آنها پیشتر از ما به فکر چاره‏ افتادند .

چه باید کرد؟

مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت‏ عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق می‏کند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیّزاتی‏ است؟ درباره این نسل دو طرز تفکر شایع است و معمولا دو جور قضاوت می‏شود . مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت‏ عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق می‏کند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
از نظر یک طبقه اینها یک عده مردمی هستند خام ، مغرور ، گرفتار هوی و هوس ، شهوت‏پرست ، دارای هزار عیب . این طبقه همیشه به این نسل دهن‏ کجی می‏کنند و ناسزا می‏گویند . اما از نظر خود نسل جوان درست به عکس است . آنها در خودشان عیب‏ نمی‏بینند ، خودشان را مجسمه هوش ، مجسمه زیرکی ، مجسمه آرمان های عالی‏ می‏دانند .
مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت‏ عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق می‏کند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
نسل کهن اینها را تکفیر و تفسیق می‏کند و این ها را تحمیق و تجهیل . آنها به اینها می‏گویند شما کافرید ، شما شهوت پرستید ، اینها به‏ آنها می‏گویند شما نادانید ، شما نمی‏فهمید . البته از نظر کلی یک نسل نسبت به نسل پیش ممکن است صالح باشد و ممکن است منحرف باشد .

نسل جوان امروز

نسل جوان ما مزایائی دارد و عیب هائی . زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که درگذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد . در عین‏ حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد . چاره‏ کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمان های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات‏ و احساسات میسر نیست . باید به این جهات احترام گذاشت . رو در بایستی‏ ندارد . در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود ، این احساسات با این‏ آرمان های عالی نبود . باید به این آرمان ها احترام گذاشت . اسلام به این‏ امور احترام گذاشته است . اگر ما بخواهیم به این امور بی‏اعتنا باشیم‏ محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم .
روشی که فعلا ما در مقابل این نسل پیش گرفته‏ایم که روش دهان کجی و انتقاد صرف و مذمت است و دائما فریاد ما بلند است که سینما اینطور ، تئاتر ، اینطور ، مهمانخانه‏های بین شمیران و تهران اینطور ، رقص چنین ، استخر چنان ، و دائما وای وای می‏کنیم درست نیست . باید فکر اساسی برای‏ این انحراف ها کرد .
در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود ، این احساسات با این‏ آرمان های عالی نبود . باید به این آرمان ها احترام گذاشت . اسلام به این‏ امور احترام گذاشته است . اگر ما بخواهیم به این امور بی‏اعتنا باشیم‏ محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم .

درد جوانان را باید درک کرد :

فکر اساسی به اینست که اول ما درد این نسل را بشناسیم ، درد عقلی و فکری ، دردی که نشانه بیداری است یعنی آن چیزی را که احساس می‏کند و نسل‏ گذشته احساس نمی‏کرد . مولوی می‏گوید :
حسرت و زاری که در بیماری است وقت بیماری هم از بیداری است
هــر کــه او بـــیـــدارتــــر پـر دردتر هر کــه او هـشـیــارتــر رخ زردتر
در گذشته درها به روی مردم بسته بود . درها که بسته بود سهل است ، پنجره‏ها هم بسته بود . کسی از بیرون خبر نداشت ، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت ، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت . امروز این درها و پنجره‏ها باز شده ، دنیا را می‏بینند که رو به پیشرفت است ، علم های دنیا را می‏بینند ، قدرت های اقتصادی دنیا را می‏بینند ، قدرت های سیاسی و نظامی دنیا را می‏بینند ، دموکراسی های دنیا را می‏بیند ، برابری ها را می‏بیند ، حرکت ها را می‏بیند ، قیام ها و انقلاب ها را می‏بیند ، جوان است ، احساسش عالی است ، و حق هم دارد ، می‏گوید ما چرا باید عقب مانده‏تر باشیم . به قول شاعر :
سخن درست بگویم نمی‏توانم دید که می‏ خورند حریفان و من نظاره کنم
دنیا اینطور چهار اسبه به طرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی می‏رود و ما همین جور خواب باشیم ، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟! نسل قدیم این چیزها را نمی‏فهمید و درک نمی‏کرد . نسل جدید حق دارد بگوید چرا ژاپن بت‏پرست و ایران مسلمان‏ در یکسال و یکوقت به فکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند و ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت می‏کند و ایران در این حد است‏ که می‏بینیم؟ !
« ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه عشق او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره‏ایم ! »
آیا نسل جدید حق دارد این سؤال را بکند یا نه؟ نسل قدیم سنگینی بار تسلط های خارجی را روی دوش خود احساس نمی‏کرد ، و نسل جدید احساس می‏کند . آیا این گناه است؟ خیر گناه نیست بلکه خود این احساس یک پیام الهی است . اگر این احساس نبود معلوم می‏شد ما محکوم به عذاب و بدبختی هستیم . حالا که این احساس پیدا شده نشانه اینست که خداوند تبارک و تعالی می‏خواهد ما را از این‏ بدبختی نجات بدهد . در قدیم سطح فکر مردم پائین بود ، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال‏ پیدا می‏شد ، حالا بیشتر پیدا می‏شود . طبیعی است وقتی که فکر ، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح می‏شود که قبلا مطرح نبود . باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت . نمی‏شود به او گفت‏ برگرد به حالت عوام ، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن‏ مردم با حقایق و معارف اسلامی . با یک جاهل بی‏سواد که نمی‏شود حقیقتی را به میان گذاشت .
وقتی که فکر ، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح می‏شود که قبلا مطرح نبود . باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت . نمی‏شود به او گفت‏ برگرد به حالت عوام ، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن‏ مردم با حقایق و معارف اسلامی .
بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش‏ پائین‏تر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یکجور کتاب ها ، اما امروز آن طرز بیان و آن نوع کتاب ها به درد نمی‏خورد ، باید و لازم است اصلاح عمیقی در این قسمت ها به عمل آید ، باید با منطق‏ روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری‏ مردم پرداخت .
نسل قدیم اینقدر سطح فکرش پائین بود که اگر یک نفر در یک مجلس ضد و نقیض حرف می‏زد کسی متوجه نمی‏شد و اعتراض نمی‏کرد ، اما امروز یک بچه‏ که تا حدود کلاس 10 و 12 درس خوانده همین که برود پای منبر یک واعظ ، پنج شش تا و گاهی ده تا ایراد به نظرش می‏رسد . باید متوجه افکار او بود و نمی‏شود گفت خفه شو ، فضولی نکن .
در قدیم اینطور نبود ، یکنفر در یک مجلس هزار شعر یا نثر ضد و نقیض‏ می‏خواند و کسی نمی‏فهمید اینها با هم ضد و نقیض است . به هر حال اصل کلی است که نسل جوان افکار و ادراکات و احساساتی دارد و انحرافهایی. تا به دردش یعنی به افکار و ادراکات و احساساتش رسیدگی نشود، نمی‏شود جلو انحرافاتش را گرفت .